سکوت سر شار از سخنان ناگفته است!!!

دلتنگی های  آدمی را باد به ترانه ای می خواند

رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده میگیرد

و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند

سکوت سرشار ازسخنان نا گفته است

از حرکات نا کرده

اعتراف به عشقهای نهان

و شگفتی های بر زبان نیامده

در این سکوت حقیقت ما نهفته است

حقیقت تو و من!

 

برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند

گوشی که صدا ها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود

برای تو و  خویش

روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد

و بگذارد که از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوئیم

 

 

گاهی آنکه ما را به حقیقتی می رساند خود از آن عاریست

زیرا تنها حقیقت است که رهائی می یخشد

 

از بخت یاری ماست شاید که آنچه می خواهیم یا به دست نمی آید ، یا از دست می گریزد

.

.

.

 پنجه در افکنده ایم با دستهایمان به جای رها شدن

سنگین- سنگین  بر دوش  می کشیم بار دیگران را

به حای همراهی کردنشان

عشق ما نیازمند رهائی ست نه تصاحب

در را ه خویش ایثار باید نه انجام وظیفه

.

.

.

جویای راه خویش باش از اینسان که منم

در تکاپوی انسان شدن

در میان راه دیدار می کنیم حقیقت را، آزادی را ،  خود را

در میان راه  میبالد و به بار می نشیند

دوستی ای که توانمان میدهد  تا برای دیگرانمامنی باشیم و یاوری

این است راه ما

تو و من!