حرفهای گفته و نگفته! |
وقتی چمدانش رابه قصد رفتن بست نگفتم : عزیزم این کار را نکن! نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده ! وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ، رویم را برگرداندم ! حالا او رفته، و من تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من هم مقصر بودم ! نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ، چون تمام آنچه ما میخواهیم عشق و وفا داری و مهلت است گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ، من آ نرا سد نخواهم کرد ! حالا او رفته، و من تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم !! او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم ! نگفتم : اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود ! فکر می کردم از تمام آن بازیها خلاص خواهم شد اما حالا تنها کاری که می کنم گوش دادن به تمام آن چیزهایی است که نگفتم نگفتم : بارانی ات را در آر ، قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم ! نگفتم : جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی، خدا به همراهت ! او رفت و مرا تنها گذاشت، تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم !!! http://koupid.persianblog.com / |